دوستک

دوشنبه، اردیبهشت ۱۲، ۱۳۸۴

- اپراتور شماره 118 بفرمائید - 1

سلام
*********************
من خیلی آماده بودم. الانش هم هستم ولی در این بین چه اتفاقاتی افتاده؟
بحث از قسمت های زیادی تشکیل شده:
1- من چه بودم؟
فردی که پس از یک عصبانیت و رفتار نامعقول به خودکشی متهم می شه. ده روز در تیمارستان بستری می شه. و شش شک مغزی می بینه
دوستانش به دیدنش میان. زندگی جدیدی رو تجربه می کنه. و از این تجربه خوشش میاد. پس به خودکشی علاقه مند می شه. اما با تحلیلهای خانم گرگه به این نتیجه می رسه که با پدرش مشکل داره. بعد به طور اتفاقی فیلمی رو می بینه که در اون یک دختر دوست داشتنی به پدرش به جرم بیرون کردن گربه اش از خونه خنجر می زنه و به این نتیجه طبیعی می رسه که کشتن پدر بهتر از خودکشیه.
این دریافت رو با خانم گرگه در میون می ذاره و از طرف او رد می شه. کم کم به پدرش علاقه مند می شه و به این ترتیب اون خشمهایی که گرگه از اونا صحبت می کرد کمرنگ می شه. و او (من) آماده بازگشت به زندگی می شه. ولی ترمش رو حذف کرده و از زندگی دور شده.
دوباره افکار پلید و این بار مورد قهر قرار گرفتن و با شنیدن یک جواب دری وری از یک دوست وری دری بشکه باروت منفجر می شه و این بار به قصد خودکشی رگ دست از چندجا بریده می شه.
اما این بار با رفتاری متفاوت مواجه می شه. او از طرف یکی از دوستانش (عزیز) مورد مؤاخذه واقع می شه و او متوجه می شه که زندگیش برای حداقل بعضی ها با ارزشه.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]



<< صفحهٔ اصلی


بالا