دوستک

پنجشنبه، مرداد ۲۰، ۱۳۸۴

- گرگ

تیغ - رگ - خون - خون جاری شده - رهایی - آزادی - درد - دست بازو و شانه چپ بعلاوه فشار بر سمت چپ گردن - جهش - جهیدن - عشق - سکس - آلت تناسلی مرد آیا؟

دوشنبه، مرداد ۱۷، ۱۳۸۴

- روی ماه خداوند را ببوس

می خواستم بنویسم. می خواستم از فیلم زن زیادی بنویسم. می خواستم از به آخر خط رسیدن آن زن و مرد بنویسم. می خواستم از به آخر خط رسیدن خودم بنویسم. می خواستم از لذت خودکشی در آخر خط بنویسم.
اما... اما خدا زد تو سرم – من هستم- هر چند که مرا نبینی اما از رگ گردن به تو نزدیک ترم... نزدیک تر.
فهمیدی بنده نا خلف.
من ندیدم.
من دیدم و خودمو به کوری زدم.
من خورشید را در آسمان ندیدم.
خدا منو تا آخر خط برد و برگردوند تا ببینمش.
دیدن که نه گرماشو حس کنم.
اگه یه کافر بدونه من چقدر دوستش دارم از خوشحالی خواهد مرد.
منم...
من اون کافرم.

- خواب

من خواب دیده ام که کسی می آید
من خواب یک ستاره قرمز دیده ام
و پلک چشمم هی می پرد
و کفشهایم هی جفت می شوند
اگر دروغ بگویم
کسی می آید
کسی دیگر
کسی بهتر
کسی که مثل هیچ کس نیست
و مثل کسی است که باید باشد
و قدش از درختهای خانه معمار هم بلندتر است
و صورتش
از صورت امام زمان هم روشن تر و اسمش آنچنان که مادر
در اول نماز و در آخر نماز صداش می کند
یا قاضی الحاجات است
و می تواند
تمام حرفهای سخت کتاب کلاس سوم را
با چشمهای بسته بخواند
من پله های پشت بام را جارو کرده ام
و شیشه های پنجره را هم شسته ام
کسی می آید
وشربت سیاه سرفه راقسمت می کند
ونمره مریض خانه را قسمت می کند
و سهم ما را می دهد
من خواب دیده ام ...

کاش این شعر رو من نوشته بودم.


بالا