دوستک

دوشنبه، مرداد ۱۷، ۱۳۸۴

- خواب

من خواب دیده ام که کسی می آید
من خواب یک ستاره قرمز دیده ام
و پلک چشمم هی می پرد
و کفشهایم هی جفت می شوند
اگر دروغ بگویم
کسی می آید
کسی دیگر
کسی بهتر
کسی که مثل هیچ کس نیست
و مثل کسی است که باید باشد
و قدش از درختهای خانه معمار هم بلندتر است
و صورتش
از صورت امام زمان هم روشن تر و اسمش آنچنان که مادر
در اول نماز و در آخر نماز صداش می کند
یا قاضی الحاجات است
و می تواند
تمام حرفهای سخت کتاب کلاس سوم را
با چشمهای بسته بخواند
من پله های پشت بام را جارو کرده ام
و شیشه های پنجره را هم شسته ام
کسی می آید
وشربت سیاه سرفه راقسمت می کند
ونمره مریض خانه را قسمت می کند
و سهم ما را می دهد
من خواب دیده ام ...

کاش این شعر رو من نوشته بودم.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]



<< صفحهٔ اصلی


بالا