دوستک

چهارشنبه، خرداد ۲۴، ۱۳۸۵

در تمام طول زندگی خشم‌ها رو در خودم مخفی کردم و هرچه بیشتر و بیشتر بر آنها فشار آوردم تا سر بر نیاورند و همزمان با افزایش آنها فشار هم فزونی یافت. مانند فشار بر در قابلمه‌ای که محتویات آن همچون آتشفشانی در شرف انفجارند.
اگر در این قابلمه برداشته شود چه می‌شود. من از فشار دادن خسته و مستأصلم و در فکر نجات یا فرار. این خستگی، این استیصال، این بغض، این انفجار و این خشم راه درمان دارد ولی من نمی‌دانم در آن سوی آن چه چیز در انتظار من است.
فشار رو بر پشتم حس می‌کنم و از روبرو شدن با آن می‌ترسم.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]



<< صفحهٔ اصلی


بالا